کنترل خشم؛ مهارتی که باید آموخت

کنترل خشم مهارتی که باید آموخت

من که چیزی نگفتم, چرا اینقدر داد می زنی, اصلا من و احترام مادر بودنم را بگذار کنار, به خودت رحم کن, هیچ کس جرات ندارد با تو همکلام شود که مبادا عصبانی شوی این رفتار برایت دردسرساز می شود, فکر کردی همه پدر و مادر می شوند که صبوری کنند, معلم و استاد و رئیس که مثل ما این همه داد و هوارت را تحمل نمی کند, حالا می بینی

«من که چیزی نگفتم، چرا اینقدر داد می زنی، اصلا من و احترام مادر بودنم را بگذار کنار، به خودت رحم کن، هیچ کس جرات ندارد با تو همکلام شود که مبادا عصبانی شوی. این رفتار برایت دردسرساز می شود، فکر کردی همه پدر و مادر می شوند که صبوری کنند، معلم و استاد و رئیس که مثل ما این همه داد و هوارت را تحمل نمی کند، حالا می بینی…»

مادر همین طور که این حرف ها را می زد اشک هایش سرازیر شد. حمید با دیدن اشک های مادرش برافروخته تر شد و این بار به جای داد زدن، کیفش را برداشت و با عصبانیت از خانه خارج شد و چنان در را به هم کوبید که چاردیواری خانه لرزید.

خشم یک احساس است، احساسی طبیعی که در همه آدم ها وجود دارد و گاهی خود را نشان می دهد. والدین از کودکی به فرزندانشان یاد می دهند که خشم چیز خوبی نیست و باید جلویش را گرفت در حالی که این حق مسلم آدم هاست که گاهی عصبانی شوند و آن را ابراز کنند.

سرکوب شدید خشم درونی و تخلیه نکردن این انرژی قدرتمند ممکن است در نظر دیگران شما را فردی صبور و محکم نشان دهد، اما این سرکوب حتما عوارض جسمی و روحی در پی خواهد داشت، اما اگر قرار باشد جوانی خشمش را نشان دهد باید چگونه آن را کنترل کند که هم ابراز شود و هم آسیب های دیگری در پی نداشته باشد؟

سیما جوادی بانویی پنجاه و دو ساله است که دو پسر جوان داردو می گوید: جوان های این نسل بی طاقت شده اند، تحملشان کم شده، کافی است حرفی برخلاف میلشان بگویی، ناگهان برافروخته می شوند و فریاد می زنند، فکر می کنید این همه نزاع خیابانی از کجا سرچشمه می گیرد؟ از یک سبقت نابه جا، یک جمله ناخوشایند، اصلا جوان ها سر هیچ و پوچ با هم جروبحث می کنند و دست به یقه می شوند.

شاید برخی بگویند که خشم خودش ایجاد می شود و دست ما نیست، حالا از یک سبقت بیجا گرفته تا یک حرف نامربوط بالاخره آدم عصبانی می شود و کنترلش را از دست می دهد! اما باید بدانیم هر چقدر هم که یک عامل بیرونی مسبب ایجاد خشم باشد باز هم این ماییم که مسئول خشم خود و مدیریت کردن آنیم. پس جمله هایی مثل دست خودم نبود، هر کسی جای من بود این کار را می کرد، کاسه صبرم لبریز شد، تقصیر خودش بود، فلانی که می داند من زود جوش می آورم و خلاصه این بهانه ها را دور بریزید و راه درست ابراز خشم خود را یاد بگیرید.

ابراز خشم افراطی زمانی رخ می دهدکه شما حد و مرزتان را برای دیگران روشن نکرده اید و آنها بسادگی حریم شما را محترم نمی شمارند. به همین دلیل هم به خودشان اجازه می دهند روی وقتتان حساب کنند، به وسایلتان دست بزنند، برایتان برنامه ریزی کنند و شما را در عمل انجام شده قرار دهند. راحله نادرزاده، بیست و چهار ساله و دانشجوی ارشد یکی از رشته های فنی- مهندسی است. او می گوید من هیچ وقت با قاطعیت درباره حیطه های شخصی ام حرف نزده بودم. همیشه هم با نرمش رفتار می کردم، اما دیگران از مهربانی من سوءاستفاده می کردند و گاهی مرا به مرز جنون می کشیدند. به همین دلیل یا اصلا عصبانی نمی شدم یا وقتی کاسه صبرم لبریز می شد از شدت عصبانیت همه حساب کار دستشان می آمد. البته بعد از یک دعوای اساسی حس پشیمانی و وجدان درد اذیتم می کرد. سرانجام با کمک مشاور یاد گرفتم خط و مرزهایم را به دیگران نشان دهم. این کار اوایل کمی سخت بود چرا که خانواده و دوستان نزدیکم یاد گرفته بودند که می توانند برای هر کاری روی من حساب کنند یا از وسایلم استفاده کنند اما با چند بار برخورد قاطعانه من کم کم همه چیز سرجای خودش قرار گرفت، حالا به جای نرمش های بیجا و خشم های افراطی یاد گرفته ام قاطعانه برخورد کنم.

همان طور که ورود دیگران به حریم شما می تواند علامتی برای شکستن حد و مرزتان باشد، خشم کنترل نشده و غضبناک شما هم نمونه ای از شکستن حریم آنهاست. وقتی یاد می گیرید چطور قاطعانه رفتار کنید هم به خودتان احترام گذاشته اید و هم به دیگران.

محمد کاظم زاده، پدری پنجاه و چهار ساله و بسیار عصبی است و به دلیل مشکلات قلبی و بیماری دیابت خیلی زودجوش می آورد. البته بخشی از عصبانیت های گاه و بیگاه او با بیماری های جسمی اش هم مرتبط است. زمانی که خانواده او به دلیل عصبی مزاج بودنش خسته و درمانده شده بودند، به مشاور مراجعه کردند؛ حالا هر دو طرف تا حدودی با مهارت کنترل خشم آشنا شده اند و تنش کمتری در خانواده ایجاد می شود.

کاظم زاده می گوید خانواده ام مراقب هستند که شرایط برای عصبی شدن من فراهم نشود، ضمن این که اگر من در شرایطی قرار بگیرم که بالا رفتن صدایم را محتمل بدانم از خانه خارج می شوم و مدتی قدم می زنم. بعد از یکی دو ساعت خودم به بی اهمیت بودن موضوعِ پیش آمده پی می برم و قبل از این که همسر یا فرزندانم را ناراحت و رنجیده خاطر کنم مساله را در شرایط روحی بهتری حل می کنم.

شاید برای همگان ترک محل و پیاده روی امکان پذیر نباشد، مثلا شما نمی توانید در محل کار به مدیرتان بگویید «من دارم عصبانی می شم. پس میرم یک ساعت قدم بزنم!» وقتی خشم تان در حال پیشروی است و امکان ترک محل وجود ندارد آنچه مهم است کارهایی است که نمی کنید، نه کارهایی که می کنید. پس به جای تندتند حرف زدن، ملتهب کردن فضا و دلیل آوردن های بی وقفه، توانتان را برای مدیریت کردن اوضاع به دست بگیرید، مبادا گمان کنید باید مقابل رئیستان فقط سکوت و خشمتان را سرکوب کنید و به روح و جسمتان فشار بیاورید، آنچه باید انجام دهید این است که حرف های درست و بموقع بزنید.

روی تن صدایتان کنترل داشته باشید و فراموش نکنید سخنان به حق شما وقتی به چاشنی فریاد مزین شود، آنچه شنیده می شود فقط صدای بلند یا لرزان شماست، نه خود حرف هایتان.

اگر توانایی مدیریت به این شکل را ندارید پس بگویید: فکر می کنم ادامه بحث در حال حاضر فایده ای ندارد. اجازه بدهید فعلا فلان کار را انجام بدهم. بعد دوباره صحبتمان را ادامه می دهیم؛ یا من شما را توجیه می کنم یا شما مرا.

در آخر این که بسیاری از واکنش​های عصبی و خشمناک ما به سمت افرادی است که دوستشان داریم و برایمان مهم هستند. طی یک ارتباط طولانی مدت است که روابط عاطفی دوستانه یا روابط احترام آمیز کاری، می توانند به روابط خشم آلود بدل شوند. بنابراین برای ابراز خشم در مقابل کسانی که برایتان اهمیت فوق العاده دارند مثل پدر و مادر، همسر، دوستان قدیمی و صمیمی محدوده ای از خشم را برای خودتان تعریف کنید، مبادا با سخنی نامنصفانه پل های پشت سرتان را خراب کنید یا رنجی عمیق در دلشان ایجاد کنید.

شیما نادری

error: Content is protected !!